از نظر زیگموند فروید شخصیت و منش ما محل نزاع بین سه نیرو یا خصوصیت درونی است. به عبارتی خیلی ساده، سه موجود مدام روان ما را به هر طرف می کشانند.
1- نهاد یا منِ غریزی / Id مثل یک میمونِ قلدر و وحشی است که خودش را به در و دیوار میکوبد تا هم به لذت جنسی دست یابد و هم میل خطرناک و تخریبگر خودش را ارضا کند.
2- موجود دوم درون، منِِ منطقی / Ego مثل یک کارمند آبرومند بانک است که همه فکر و ذکرش مهار خل بازیهای میمون درون میباشد.
3- خصلت سوم، منِ ایدهآل / Super ego ما است که عین یک درویش بزرگوار عمل میکند که مدام میخواهد انرژی و تمنای غریزی میمون درون را در مسیر مرام و مسلکی که از کودکی تاکنون آموخته است قرار دهد.
در بخش اول سعی کردیم نشان دهیم که فروید یک فرد اخلاقی است به این تعبیر که توانست سیستمی از شناخت و تصحیح روان انسان پایه بگذارد تا به بشر نشان دهد میتواند از طریق خودشناسی، انسان سالم تری برای جامعه اش باشد.
اصطلاح مهم و کلیدی که فروید در روانکاوی همیشه به کار می برد و حتی رسیدن با آن را مقصد نهایی رواندرمانی میداند. تعالییابی / Sublimation است. فروید معتقد است این کارمند بانک منطقی و واقع بین درون ما است که با تکاپوی زیاد سعی میکند تعادلی بین غریزه لذتطلب و تخریب کننده میمون درون و ایدهآلهای باشکوه درویش درون ایجاد کند.
فروید میگوید تعالیخواهی یکی از مهمترین سیستمهای دفاع ما است برای کنترل بلبشوی ناگزیر بین امیال ما و واقعیتهای مستقل واقعی که در بیرون وجود دارد.