زیگموند فروید در یکی از مقالات بسیار مهم خود به نام Uncanny ، تشریح روانکاوانهایی دارد از عکسالعملهای غریزی افراد وقتی با دیوانهها روبرو میشوند یا اینکه چرا بشر همواره علاقه عجیبی به دیدن جسد مُرده دارد یا کنجکاو دیدن افراد در لحظه مرگ یا اعدام هستند.
از نظر فروید ما کنجکاو دیدن جسد یا معلولین و دیوانهها میشویم چون حسی به ما میدهد که هم آشنا است و هم ترسناک. آشنا است چون بازسازی یا یاداوری یک حس غریزی است از دورانی که هنوز اخلاق، تربیت و قوانین ایجاد نشده بود و حس و رفتار حیوانی هنوز در وجود ما سرکوب نشده بود.
دید زدن جسد یا لحظه جان کندن یک اعدامی ترسناک است چون میدانیم این مرحله از شخصیت انسان که در حال دید زدن به تابو است، در خطر تنبیه است. چون مثل زل زدن به معلولین و دیوانهها مصادف است با احساس گناه و شرم.
مثال سادهتر که زیاد هم تابو نیست زل زدن به رفتار میمونهای درون قفس است که همیشه یکی از پربازدیدترین بخشهای باغوحش را شامل میشود. دیدن این حیوانات که رفتار کمابیش مشابه با ما دارند ولی انسان نیستند همزمان، احساس غریبگی و آشنایی را در ذهن ما میآفریند. این همان حالت Uncanny است است که فروید بر آن تاکید دارد.
فروید میگوید این جذبه عجیب، برای دید زدن یا زل زدن یا یواشکی دیدن دست خودمان نیست. زل زدن به افراد غیرعادی، معلولین یا لحظه مرگ، یک احساس دوگانه است. چیزی شبیه آشنایی و غریبگی توامان. احساسی که ناخواسته کنجکاویبرانگیز، لذتبخش ولی گناهکارانه است.
مشاهده صحنه اعدام توسط مردم