در این مقاله کوشیدهایم تا نشان دهیم نام سرزمین ما از اعصار باستان تا امروز ایران بوده است و حتی بعد از اسلام نیز با اینکه کشور دچار دگردیسی فرهنگی عظیمی گردید، اما نام سرزمین نا تغییر نکرد و همان ایران ماند و برای اثبات این مطلب به شاعران عصر سامانی و غزنوی رجوع کردیم. از عصر سامانی سه شاعر را انتخاب کردیم: رودکی، ابومویدبلخی و دقیقی. و از شاعران عصر غزنوی اشعار فرخیسیستانی، عنصریبلخی و منوچهری را واکاوی کردیم تا نام ایران را در اشعار این شاعران بیابیم.
کلمات کلیدی: ایران – ایرانی – شعرپارسی – سامانیان – غزنویان
نویسنده: مسعود مقیمی
مقدمه
کشور کهنسال ما ایران، یکی از قدیمیترین و باسابقهترین کشورهای جهان است که به لحاظ قدمت تاریخی و انسجام هویت ملی، در میان کشورهای جهان نمونهای کمنظیر است. پیوستگی ممتد تاریخی و هویتی ایران در طول سههزار سال تاریخ خود واقعا یکی از شگفتیهای تاریخی است که چطور کشوری توانسته است سههزارسال مستمر و مداوم در پهنه تاریخی هویت و انسجام ملی خود را حفظ کند.
ایران بر خلاف دیگر کشورهای منطقه هویتی اصیل و ریشهدار دارد و هیچگاه مجبور به این نشده که برای خود که برای خود تاریخی جعلی و هویتی ساختگی درست کند.
یکی از موارد هویتی ایران، نام این کشور است که از هزارههای پیش تا امروز به همین نام شناخته میشده و تا امروز حفظ شده است. بر خلاف خیلی از کشورها که یا از بین رفتهاند و یا نامشان در طول تاریخه دگرگون گردیده و یا جعل شده است.
داریوش بزرگ در متن ایلامی کتیبه بیستون رسما خود را یک ایرانی مینامد؛ آنجا که میگوید:
من داریوش، شاهبزرگ… پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی، یک پارسی، یک آریایی (ایرانی) هستم (شارپ، ۱۳۴۶: ۹۳).
درست شبیه همین معرفینامه در کتیبه دیوان در تختجمشید آمده است که خشایارشا خود را از دودمان هخامنشی و از تبار آریایی (ایرانی) معرفی میکند (همو: ۱۱۹).
در کتاب تاریخ ارمنستان مکتوب در قرن پنجم میلادی اثر موسی خورنی از کشوری که اشکانیان بر آن حکومت میکردند با نام «ارایی یَهکَه پَرثُوَه» که ترجمه آن به زبانفارسی امروز میشود «سرزمین پارتهای آریایی» یا «سرزمین آریاییان پارت» نام رفته است (مارکوارت، ۱۳۷۳: ۲۲).
پس میبینیم که در اعصار باستان، این سرزمین به همین نام خوانده میشده و نامی نیست که جدیدا بر کشور ما اطلاق شده باشد. پس از حمله اعراب به سرزمین ایران در قرن هفتم میلادی، کشور ما دچار دگردیسی فرهنگی عظیمی گشت که از آن به عنوان عصر اسلامی ایران باید یاد کرد. اعراب مهاجم به ایران، نام سرزمین ما را عجم یا فُرس یا مجوسی میخواندند. در کتاب زرتشت و زرتشتیان آمده است:
بعد از اسلام تا حدود دو قرن هویت ایرانی توسط اعراب به حاشیه رانده شد تا در دوران فرمانروایی یعقوبلیث نام ایران مجدد احیا گردید. در این مدت تازیان، ایرانیها را با نامهای عجم، مجوس و فُرس میگفتند (انصاری، ۱۳۹۶: ۴۳-۶۹).
اما جالب اینجاست که حتی بعد از اسلام هم با وجود دگردیسی عظیم فرهنگی، هویت ایرانی و نام ایران دچار گسست تاریخی نشد و همچنان ایرانیان سرزمین خود را ایران مینامیدند و خود را ایرانی میدانستند.
در این مقاله برآن هستیم تا نشان دهیم که چگونه نام ایران در آثار شاعران پارسیگوی ایرانی به کرات تکرار شده و به سراغ دورهای رفتهایم که آغاز زبانپارسی به عنوان زبان ملی ایرانیان و در حال گسترش است و بعد از آن به عصر غزنوی میرسیم که به نوعی ادامه حکومت سامانی است و نام ایران را در شعر چند تن از شاعران این دوره بررسی میکنیم.
بخش اول، نام ایران در شعر شاعران عصر سامانی
سامانیان را آغازگر احیای هویت ایرانی بعد از اسلام میدانند و زبان پارسیدری که زبان امروزین ما ایرانیان است، در این دوره رشد و شکوفایی خود را آغاز کرده است.
شاعران ایرانی در این عصر بنا بر نقل تواریخ و تذکرهها زیاد بودهاند اما با کمال تاسف از شعر شاعران عصر سامانی مقدار اندکی به دست ما رسیده است و گویا دست تطاول زمان آنها را از بین برده است.
اولین شاعر ایرانی که کتابش کامل به دست ما رسیده، شاهنامه فردوسی است و شاعران پیش از فردوسی که همگی در عصر سامانی هستند ابیات زیادی از آنها باقی نمانده است. ما در این مختصر به سه تن از شاعران عصر سامانی اشاره میکنیم که نام ایران در اشعار و آثارشان آمده است.
رودکی
قافلهسالار شعرپارسی ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی است. او را نخستین شاعر بزرگ ایرانی پس از اسلام و پدر شعر فارسی میدانند. شاعری بود کثیرالشعر اما متاسفانه ابیات کمی از او باقی مانده است. در دیوانی که امروز از او در دست است بیش از هزار و صد بیت از او باقی مانده است در حالی که شعر او را تا صدهزار بیت گفتهاند (ذبیحاللهصفا، ۱۳۹۱: ۱۳۸). یکی از مشهورترین قصیدههای رودکی قصیده مادرمی است که در مدح امیر سیستان ابوجعفر احمد بن محمد صفاری که از سال ۳۱۱ تا ۳۵۲ بر سیستان فرمانروایی کرد، سروده است. در این قصیدهی ۹۴ بیتی که رودکی امیر سیستان را میستاید، نام ایران را هم میآورد:
خود بخورد نوش و اولیاش همیدون
گوید هریک چو می بگیرد شادانشادی بو جعفر احمد بن محمد
آن مه آزادگان و مفخر ایرانخلق ز خاک و ز آب و آتش و بادند
وین ملک از آفتاب گوهر ساسانفر بدو یافت ملک تیره و تاری
عدن بدو گشت تیره گیتی ویران
(دیوان رودکی، ۱۳۶۳: ۴۲-۴۸)
از مقدار ابیات باقیمانده از رودکی فقط در قصیده مادرمی یا نونیه نام ایران آمده است.
ابوموید بلخی
از شاعران مشهور قرن چهارم هجری است در عصر سامانی. نخستین شاعر ایرانی است که شاهنامه را گرداوری کرد و همچنین نخستین شاعریاست که داستان یوسف و زلیخا را به نظم کشید. هنین قدر میدانیم که در نیمه اول قرن چهارم میزیسته است.
اثر بزرگش همان شاهنامه بزرگ یا شاهنامه مویدی است که متاسفانه امروز در دسترس نیست ولی از بخت خوب ما، قطعهای از کتابش در کتاب مشهور تاریخ سیستان نقل شده است که اینجا به اختصار بیان میکنیم که نام ایران در این قطعه باقیمانده آمده است:
بوالموید اندر کتاب گرشاسب گوید که:
چون کیخسرو به آذرآبادگان رفت و رستم دستان با وی، و آن تاریک و پتیاره دیوان به فر ایزدتعالی بدید که آذرگشسب پیدا گشت و روشنایی بر گوش اسب او بود و شاهی او را شد با چندان معجزه، پس کیخسرو از آنجا بازگشت و به ترکستان شد به طلب خون سیاوش پدر خویش و هرچه نرینه یافت اندر ترکستان همی کشت و رستم و دیگر پهلوانان ایران با او […] افراسیاب گریز گرفت و به سوی چین شد و از آنجا به هندوستان آمد و از آنجا به سیستان و گفت من به زنهار رستم آمدم و او را به بنکوه فرود آوردند […] (تاریخ سیستان. ۱۳۸۲: ۱۲).
دقیقی
ابومنصور محمد بن احمد دقیقی از بزرگترین شاعران عصر سامانی و دومین شاعر ایرانیاست که به نظم شاهنامه قیام کرد.
از دقیقی قصاید و غزلیات و ابیات پراکندهای باقی مانده است اما آنچه برای ما اهمیت دارد هزار بیت سرودهاش درباره حماسه ملی ایران است که حکیم فردوسی آن را در شاهنامه آورده است که در این اشعار نام ایران نیز به چشم میخورد. دقیقی به احتمال زیاد زرتشتی است لذا حماسهاش با ظهور زرتشت آغاز میشود.
ابیاتی از دقیقی را که دربردارنده نام ایران است، اینجا نقل میکنیم:
بدانید گفتا کز ایرانزمین
بشد فره و دانش و پاکدینیکی جادو آمد بدین داوری
به ایران به دعوی پیغبریهمی گوید از آسمان آمدم
ز نزد خدای جهان آمدمخداوند را دیدم اندر بهشت
مر این زند و استا همه او نوشت
(شاهنامه، ۱۳۸۸: ۶/۹۶)
که این ابیات سخنان ارجاسب شاه توران است به لشگریانش که در ایران پیامبری به نام زرتشت پیدا شده و شاه و سواران ایران به دینش درآمدهاند و باید به ایران لشگر بکشیم و زرتشت و آیینش را سرنگون کنیم.
در سروده حماسی دقیقی نام ایران در این هزار بیت زیاد آمده که ما برای اینکه زیاد به درازا نکشد به همین مختصر قناعت کردیم.
بخش دوم، نام ایران در شعر شاعران عصر غزنوی
غزنویان را باید ادامهدهنده راه سامانیان دانست. هرچند که این سلسله از نظر نژادی تُرک بودند اما چون پرورشیافته عصر سامانی بودند بسیار ایرانیمآب شده و تربیت و فرهنگ ایرانی داشتند. لذا همین مطلب عدهای از پژوهشگران را بر آن داشته است که بگویند سلجوقیان را باید آغازگر حکومت ترکان در ایران دانست نه غزنویان را که ادامهدهنده دوره سامانیاند.
در این عصر نیز شاعران پارسیگو بسیارند و دربار سلطان محمود غزنوی مرکز تجمع شاعران بوده است و ما برای اینکه مطلب طولانی نشود تنها سهتن از شاعران این دوره را برگزیدهایم که از قضا از بزرگترین قصیدهسرایان ایرانند در تمام ادوار زبان فارسی.
اینک به اختصار به معرفی آنان میپردازیم و اشعار آنان را بررسی میکنیم و نام ایران را در اشعار آنان میجوییم.
فرخی سیستانی
ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی از جمله سرآمدان سخن در تمام ادوار زبانفارسی است. سخنانش در میان قصیدهگویان به سادگی و روانی و استحکام ممتاز است. مقام او را در قصیدهسرایی با مقام سعدی در غزلسرایی همانند میکنند (صفا؛۱۳۹۱: ۱۷۴).
اینک به طور مختصر دیوانش را بررسی میکنیم تا نام ایران را در میان اشعارش بیابیم.
قصیده در مدح سلطان محمود:
خداوند ما شاه کشورستان
که نامی بدو گشت زاولستانسر شهریاران ایرانزمین
که ایران بدوگشت تازه جوان
(فرخی، بیتا: ۴۷۹)در مدح سلطان مسعود:
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین
نامهها نزد که داری؟ بار کن بگذار هینکی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی به راه
چندگون دیدی زمان و چند پیمودی زمین
(همو: ۵۸۱)در مدح سلطان مسعود:
به فرخی و به شادی و شاهی ایرانشاه
به مهرگانی بنشست و بامداد پگاهبر آن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
(همو: ۶۶۹)
عنصری
ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی از بزرگترین سخنسرایان عصر غزنوی در دربار محمود و مسعود عزنوی و استاد مطلق مدح و غزل در عصر خویش است. دیوان عنصری قریب به سههزار بیت شعر دارد. غیر از دیوانش منظومههایی نیز دارد به نام «شادبهر و عینالحیوه» و «وامق و عذرا» و «خنگبت و سرخبت». وفاتش را در سال ۴۳۱ ه.ق نوشتهاند.
اینک مختصری از ابیات او در مدح سلطان محمود که نام ایران در آنها آمده است را مرور میکنیم:
ور از بهاطیه گویم عجب خرد مانی
که شاه ایران آنحا چگونه شد به سفر
(دیوان، ۱۳۶۳: ۱۳۱)خجسته رایت منصور چون ز دارالملک
بورد جنبش و شد سوی کشور ایران
(همان، ۲۱۷)از آنکه بُد به حجاز آن و این به ایرانشهر
حجاز دین را قبلهاست و ملک را ایران
(همان، ۲۲۱)اندر ایران از عطای تو به وادی زین سپس
زر نستاند ستاننده از دهنده رایگان
(همان،۲۴۹)حصار و نعمت از آن لشگر قوی بستد
به یک چهار یک از روز خسرو ایران
(همان، ۲۵۶)
منوچهری دامغانی
ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهری دامغانی از بزرگترین شاعران و قصیدهسرایان ایران است. ولادتش در اواخر قرن چهارم یا نخستین سالهای قرن پنجم و وفاتش در جوانی به سال ۴۳۲ هجری بوده است.
مهارتش در وصف کمنظیر است و مناظر مختلف طبیعت از بیابان و کوه و جنگل و گلزار و مَرغزار و آسمان و ابر و باران تا موجودات گوناگون برای توصیف در قصاید خود برگزیده و از عهده توصیف آنها به خوبی برآمده و بیجهت نیست که استاد عبدالحسین زرینکوب او را شاعر طبیعت نامیده است (زرینکوب، ۱۳۷۹: ۵۵).
اینک بعضی از اشعار او را میآوریم که نام ایران به صراحت در آنها قید شده است.
در مدح سلطان مسعود:
توران بدان پسر دهی، ایران بدین پسر
مشرق بدان قبیله و مغرب بدین تبار
(دیوان، ۱۳۳۸: ۳۲)ای سپاهت را سپاهان رایتت را ری مکان
ای ز ایران تا به توران بندگانت را وثاق
(همان، ۴۸)خواست از ری، خسرو ایران مرا بر پشت پیل
خود ز تو هرگز نیاندیشد در چندین سنین
(همان، ۸۱)در وصف خزان و مدح سلطان مسعود:
زود شود چون بهشت گیتی ویران
بگذرد این روزگار سختی از ایرانروی به رامش نهد امیر امیران
شاد و بدو شاد ایت خجسته وزیران
(همان، ۱۶۸)
سخن پایانی
این بود مختصری از از بررسی ما در جستن نام ایران در شعر شاعران عصر سامانی و غزنوی آن هم به طور موجز و مختصر و از چند شاعر مشخص و روشن است که اگر میخواستیم بیشتر بررسی کنیم این نوشتار به درازا میکشید و از همه مهمتر از بررسی شاهنامه حکیم توس خودداری کردیم که در مورد آن بسیار داد سخن دادهاند که آن خود یک مقاله مفصل است که نام ایران به کرات و مرات در شاهنامه استاد طوس آمده است که به راستی حماسه ایران است.
از بررسی گرشاسبنامه اسدی طوسی نیز خودداری کردیم که آن هم حماسی است و مشخص است که نام ایران در آن بسیار آمده و از بررسی ویس و رامین فخر گرگانی نیز خودداری کردیم که این کتاب هممربوط به ایران باستان است و به زبان پهلویست لذا نام ایران هم در این کتاب بسیار آمده است.
بنابراین بدین مختصر بسنده کردیم تا بدانیم که حتی شاعرانی هم که به حماسههای ایرانی نپرداختهاند چنان موجودیت کشور ایران برایشان مسلّم بود که نام ایران را در اشعار خود آوردهاند؛ دقیقا به همان اندازه که ایرانی بودن خودشان برایشان مسلّم بوده و خود را ایرانی میدانستند.
نتیجهگیری
در این متن مختصر و کوتاه، کوشیدیم تا نشان دهیم که ایران یکی از کهنسالترین کشورهای جهان است و نامش قدمتی به درازای خود این سرزمین دارد.
دانستیم که نام ایران جعلی و جدید نیست بلکه همواره نام این کشور ایران بوده است و مردم این کشور خود را در درازنای تاریخ به همین نام میخواندند و دیدیم که ایرانیان به خلاف بسیاری از کشورهای دیگر به گسست تاریخی و فرهنگی دچار نشدهاند و حتی وقتی این کشور توسط اعراب صدر اسلام تصرف شد، باز هم ققنوسوار از خاکستر خود سر برآورده و دوباره هویت ملی و فرهنگی خود را پیدا نمود.
عصر سامانی دوران این تجلی بود که ایرانیان حتی دارای زبان ملی شدند و پارسی سراییدن را آغاز کردند و دیدیم در شعر شاعران این دوره و عصر غزنویان نام سرزمین ایران به کرّات در اشعار شاعران آمده است لذا گفته تخریفگران تاریخ یا بهتر بگوییم ایرانستیزان که نام ایران را نامی جدید و جعلی میدانند کاملا بیپایه است و آنچه در سال ۱۳۱۴ به دستور رضاشاه انجام شد این بود که تا آن زمان نام بینالمللی ایران را پرشیا یا پارس میخواندند ولی از این تاریخ به بعد نام بینالمللی ایران همان ایران شد که حالا آیا این تصمیم درست بود یا نه در مقالی دیگر باید بررسی شود.
منابع و مآخذ
۱-شارپ، نارمن (۱۳۴۶)، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، نوبت اول، تهران: شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی
۲-مارکوارت، جوزف (۱۳۷۳)، ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، ترجمه مریم میراحمدی، تهران: نشر اطلاعات
۳-انصاری، بهمن (۱۳۹۶)، زرتشت و زرتشتیان، نوبت اول، تهران: نشر آرون
۴-صفا، ذبیحالله (۱۳۹۱)، خلاصه جلد اول و دوم تاریخ ادبیات ایران، نوبت یازدهم، تهران: انتشارات فردوس
۵-زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۷۹)، با کاروان حله، نوبت دوازدهم، تهران: انتشارات علمی
۶-رودکی، ابوعبدالله جعفربنمحمد (۱۳۶۳)، دیوان رودکی، گردآوری: براکینسکی، نوبت اول، تهران: کتابفروشی فخررازی
۷-فردوسی، ابوالقاسم منصور بن حسن( ۱۳۸۸)، شاهنامه، زیرنظر ی.آ.برتلس، نوبت دوم، تهران: انتشارات کاروان
۸-تاریخ سیستان (۱۳۸۲)، گرداوری جعفر مدرس صادقی، نوبت دوم، تهران: نشر مرکز
۹-منوچهری، احمد بن قوص بن احمد (۱۳۳۸)، دیوان منوچهری دامعانی، نوبت دوم، تهران: نشر سپهر
۱۰-عنصری بلخی، ابوالقاسم حسن بن احمد (۱۳۶۳)، دیوان عنصری، نوبت دوم، تهران: کتابخانه سنایی
۱۱-فرخی سیستانی، ابوالحسن علی بن جولوغ، (بیتا)، دیوان فرخی، تهران: نشر موجنور
نویسنده: مسعود مقیمی