سکوت دیگران را میآزارد اما پارسایان را نه. ان صمت لم یغمه صمته.
ناپارسایان عموما از سکوت میگریزند، یا باید فیلمی نگاه کنند، یا به دوستی تلفنی بزنند، یا کتابیی بخوانند و یا با کسی به سخن بنشینند، یعنی باید خود را به نوعی سرگرم کنند.
تنها چیزی که آنان را سرگرم نمیکند و مشغول نمیدارد و خوش نمیآید، “خود” آناناند. از خود میگریزند و به دیگری پناه میبرند. اما پارسا از سکوت لذت میبرد و درسها میآموزد. او از بیمایگی رو به پرگویی نمیآورد، بل از بسیار دانی، خاموش مینشیند [چنانچه حضرت مولانا میفرمایند]:
من چو لب گویم لب دریا بود
من چو لا گویم مراد الّا بود
من ز شیرینی نشستم رو ترش
من ز پُرّی سخن باشم خموش
تا که شیرینیّ ما از دو جهان
در حجاب رو ترش باشد نهان
دکتر عبدالکریم سروش ، اوصاف پارسایان، صفحه ۴٣٢-۴٣٣