در حدود ۶۰ هزار سال پیش، چند هزار نفر از انسانهای مدرن، آفریقا را ترک کرده و به مناطق دیگری مهاجرت کردند. از آنجا که مهاجرت انسانهای مدرن به سرزمینهای جدید، در طول نسلها و به کُندی صورت میگرفت، آنان با نئاندرتالها، دنیسوانها و انسانهای هابیت مانند، مواجه گشتند.
همه این گونه ها ریشه در گروه های هومینین (نژادهای انسان در گذشته) داشتند که در طول موج نخست مهاجرت از آفریقا خارج شدند.
تحلیل DNA نشان میدهد که انسانهای مدرن با این انسانهای بیگانه رابطه جنسی برقرار کردند، اما سایر جزئیات برخورد آنها با یکدیگر نامعلوم باقی مانده است. بقای انسان، تنها چیزی است که بطور قطع به وقوع پیوست.
موفقیت و بقای انسان را میتوان به عنوان “انتقام آدمهای عجیب و غریب” تعبیر کرد. اگرچه اندازه مغز نئاندرتالها با مغز انسانها مساوی بود، اما شکل جمجمههای فسیل شده آنان اشاره به این واقعیت دارد که انسانها دارای لب پیشانی نسبتا بزرگتری بودند.
این ناحیه از مغز مسئولیت کنترل قدرت تصمیمگیری، رفتار اجتماعی و تمایلهای منحصربفرد انسانی از قبیل خلاقیت و تفکر انتزاعی را برعهدهدارد.
نئاندرتالها قویتر از ما بوده و بالاتنهی بسیار نیرومندی داشتند. قدرت بدنی نئاندرتالها سازگاری آنان را در برابر آب و هوای سرد اروپا تقویت میکرد. ما در مقایسه با نئاندرتالها موجودات بسیار ضعیفی بودیم چرا که فاقد هرگونه برتری فیزیکی نسبت به آنان بودیم. میتوان اینطور استنباط نمود که نیروی مغز بر نیروی عضلانی غلبه کرد.
اجداد ما به جای اینکه در نبردی حماسی دشمنانشان را قلع و قمع کنند، با اتکا به قدرت بقای زیرکانه خود جان سالم به در بردند و بر تعدادشان افزوده شد. در حالیکه برادران قوی هیکل ما تسلیم فرشته مرگ شده و منقرض گردیدند.
مقایسه پهلو به پهلوی جمجمه "نئاندرتال "و جمجمۀ "انسان مدرن" در موزه تاریخ طبیعی کلیولند