رمان “مردونگیمو پس بده روزگار نامراد…” یک داستان جالب و کمی غمگین با محوریت اجتماعی و در حال و هوای طهران قدیم است که به نوعی میتوان گفت این کتاب، اثری کلاسیک میباشد.
مردونگیمو پس بده روزگار نامراد…
حال و هوای این رمان در زمان قاجار است و به نوعی فرهنگ لوتیگری و داشمشتی آن دوران را ما در قالب این رمان میبینیم. در واقع رمان «مردونگیمو پس بده روزگار نامراد…» دارای زمینهای اخلاقی و تا حدودی میتوان گفت شکایتی است از نویسنده در نبود جوانمردی در دنیای امروز که خسارتی عظیم است.
شخصیت اصلی این داستان، یک لات بیسروپا به نام اسکندر است. اسکندر از آن دسته آدمهایی است که یک شهر از وجودش عاصی هستند. او مردی است مشروبخوار، مست، چاقوکش، هیز و بیاخلاق و بددهن. اما یک روز عاشق دختری میشود و تصمیم میگیرد هرطور شده او را به دست آورد.
اما در اینجا متوجه میشود که عشق را نمیتوان با لاتبازی و عربدهکشی به دست آورد. بنابراین اقدام به خواستگاری کرده و شرط دختر و خانوادهاش این است که اسکندر اگر آدم بشود ممکن است به او جواب مثبت بدهند.
از آن روز، اسکندر تصمیم میگیرد خود را تغییر دهد. به دنبال کار میرود و در پس از چندین بار که در مشاغل مختلف بخاطر اخلاق بد و زننده و دعوا کردن با مردم اخراج میشود، نهایتا در یک فرشفروشی که صاحب آن پیرمردی خوشاخلاق است، مشغول به کار میشود.
این پیرمرد به آرامی با حرفهای حکیمانه خود اسکندر را رام میکند و اسکندر کم کم تغییر خلق و خو داده، انسانی خوشمشرب میگردد. او حالا متوجه شده است که مردی و مردانگی به عربدهکشی نیست و آن کس که مورد احترام دیگران باشد و به خاطر اخلاق و ادبش در مرکز توجهات قرار گیرد، مرد است.
چند پاراگراف از این کتاب
… اسکندر با خشم به نوچههایش نگاه کرد. چشمانش کاسه خون بود. ناگهان فریاد کشید: «من باس مرده باشم که یه مشت بچه سوسول بخوان اینجا شاخبازی در بیارن! شما بیعرضهها باید یقه یارو رو میگرفتید!» و بعد در حالی که از جا بلند میشد گفت: «درسی بهش میدم که بفهمه یه من ماست چقد کره داره!» …
… همین که اسکندر وارد قهوهخانه شد، همه اراذل و اوباش محل به احترامش ایستادند و تختی که همیشه مخصوص به او بود را خالی کردند. اسکندر همین که روی تخت نشست، با صدای بلندی گفت: «پسر چایی بیار!» و بعد مشغول تابدادن سبیلهایش شد! محمود و نادر از همانگوشه با تردید به اسکندر نگاه میکردند. نمیدانستند الان اگر ماجرای دعوای دیروز را برای او تعریف کنند، عکسلالعملش چه خواهد بود! نادر یواش گفت: «چارهای نیس! باس بهش بگیم. اگه از زبون خودمون نشنوه بعدا بیشتر عصبی میشه!» و محمود با تردید سری به نشانه تایید تکان داد. …
… حالتی که اسکندر داشت، هرگز پیش از آن به سراغش نیامده بود. قلبش داشت از جا کنده میشد. با خودش گفت: «لعنتی چت شده! نباس قافیه رو ببازی!» اما خودش هم میدانست که دیر شده است! بدجور دلش پیش دخترک گیر کرده بود. چند روزی نوچههایش جرات نزدیک شدن به او را نداشتند. خودش هم حال و حوصله آنها را نداشت. مدام در خودش بود و چشمهای زیبای دخترک را در ذهنش ترسیم میکرد. …
… شرط و شروطی که برای او گذاشته بودند خیلی سخت بود. شاید اگر کس دیگری این شرطها را میگذاشت، اسکندر او را زنده نمیگذاشت! اما اینجا پای دلش وسط بود. مدام با خودش زمزمه میکرد: «آدم میشم! حالا بیبین!» چند روزی به همین منوال گذشت و نهایتا یک روز تصمیم گرفت از جا بلند شود و دست به کار شود. به سمت بازار رفت. هرکس او را میدید تا کمر خم میشد و سلام میداد اما اسکندر حواسش به حجرهها بود. چشمش به یک پارچهفروشی افتاد. بزرگ بود و به نظر صاحب متمولی داشت. …
نقد و بررسی رمان مردونگیمو پس بده…
رمان مردونگیمو پس بده روزگار نامراد، دارای داستانی کلیشهای است که بارها در کتابها و فیلمها و سریالها با نمونههایی شبیه به آن مواجه شدهایم: یک گندهلات بیاخلاق که عاشق میشود و سپس زندگیاش را تغییر داده، به یک شهروند نمونه تبدیل میشود!
اما از آنجایی که قلم نویسنده خوب توانسته داستان را از آب و گل بیرون بکشد و به خصوص لحن گفتار اسکندر شخصیت اصلی داستان را بسیار جالبتوجه و واقعی ترسیم کرده است، این کلیشهای بودن و تا حدود تکراری بودن، مخاطب را آزار نمیدهد.
این رمان از آن دسته رمانهایی است که خستهکننده نیست. با این که پایان داستان قابل حدس است و همچون دیگر داستانهای مشابه، همهچیز با خوبی و خوشی تمام میشود (!) اما روایتهای کوتاهی که در خلال داستان نویسنده آورده و به نوعی کوشیده است تا داستان را با داستانهای فرعی کوچکتر تلفیق کند، به جذاب شدن ماجرا کمک شایانی نموده.
در کل میتوان گفت که این رمان برای افرادی که به داستانهای عامیانه به خصوص در حال و هوای طهران قدیم علاقمند هستند، گزینه خوبی برای پیشنهاد و مطالعه است.
همچنین بنگرید به:
- رمان بکش بیرون آرزوهاتو از رویا
- رمان داخلم کن به خانهی قلبت
- رمان میکنمت حبس در دل
- رمان آه بکش از شدت غم، روزگار
دانلود PDF رمان مردونگیمو پس بده روزگار نامراد…
مطالعه رمان مردونگیمو پس بده روزگار نامراد را به همه علاقمندان و دوستداران داستانها و رمانهای تاریخی افرادی که از مطالعه داستانهای عامیانه لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
کتاب مردونگیمو پس بده روزگار نامراد، اثری جدیدالچاپ بوده و نسخه کاغذی آن در کتابفروشیهای سراسر کشور باشنده است. لذا نسخه PDF و الکترونیکی از آن موجود نیست. اگر نیاز به مطالعه رمانهای PDF با موضوعات مشابه دارید، از لینک زیر استفاده کنید:
PDF رایگان کتابهای مشابه
بهدلیل داشتن حقنشر، این کتاب دارای نسخهالکترونیک نیست.
برای تهیه نسخه چاپی کتاب، به کتابفروشیهای سراسر کشور مراجعه کنید.